ارشیاارشیا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

گل پسر

معذرت میخوام دایی جوووووون

سلام به گل پسری و همه ی خواننده های خوب وبلاگه گل پسر ... من امروز اومدم رسماً از داداش گلم و دایی جون ارشیا عذر خواهی کنم ...چرا ؟آها .... یادتونه پست ( بخشی از سیسمونی گل پسر ) ؟ًً!!!؟ اونجا من کلی از مامان جون ارشیا کوچولو تشکر کردم بابت زحمتایی که کشید و خریدهایی که کرد و کماکان ادامه داره ولی فراموش کردم از دایی سید حسین که مامان جون رو برد اهواز و پا به پاش وسایل رو جا به جا می کرد و از این سر تا اون سر می رفت و کلی زحمت کشید تشکر کنم ....وااااای ببخشید داداش گلم ....یه دنیا ممنونتم . .امیدوارم بتونم زحمت هاتو جبران کنم داداشی ...خیلی خیلی خیلی عزیزی واسمون ...و دست گلت درد نکنه arrow, valentine, love, fly, hover,...
28 آبان 1392

شمارش معکوس

سلام به همه ی دوستای خوبم و گل پسرم .. .. بعد از کلی تنبلی کردن و پست نذاشتن امروز با کلی حرف اومدم جبران کنم ....واااای پسرم دلم واست یه ذره شده مامانی... توی این مدتی که نبودم (ولی مرتب سر میزدم) یه هفته ای رفتم رامشیر و هر شب می رفتیم خونه مامان بزرگ مامانی مراسم عزاداری امام حسین که یه شب هم مامان بزرگ عزیزم به خاطر من سفره حضرت رقیه پهن کرد و منم یکی از لباساتو گذاشتم روی سفره که متبرک بشه .شبای خوبی بود .واسه تاسوعا و عاشورا هم با اینکه دکتر خارج شدنمو از اهواز ممنوع کرده بود رفتیم ایذه و اونجا هم خوش گذشت ..آخه دلم واسه مامان و بابا هم تنگ شده بود . توی این مدت بابایی خیلی مواظب منه و نگرانی از ...
26 آبان 1392

وسایل گل پسری

سلام پسرم و دوستای خوبم ! امروز اومدم چند تا از وسایل عشقمو بزنم ...واسه یادگاری ... این تخت پارک گل پسرمه که سلیقه مامان جونشه و خیلی هم دوسش دارم زانو بنده عشقم سته حوله گل پسره سته نوزادی ..پیش بند ..بالش شیردهی و لیف حمام زندگیم   بای بای ...
6 آبان 1392

روزهای آخر انتظار

سلام به بهانه قشنگه زندگیم ... پسر نازم دیگه چیزی نمونده که اون تنه نازنینتو توی آغوش بگیرم و با انگشتم صورت ماهتو نوازش کنم... هم من هم تو و هم بابایی خوشحالیم و بی تاب...لحظه ای که به دنیا بیای میخوام زود بغلت کنم تا حرارت این بی قراریهام کمی فروکش کنه ....و قطعاً اون لحظه یکی از طلائی ترین لحظات زندگیمه . خب بهتره ماجراهای این چند روز رو بنویسم تا بدونی چی شد و چی رفت گلم ... مهمترین خبر اینکه دیروز رفتم دکتر واسه چکاب و شنیدن صدای قلبت ...خدا رو شکر دکتر که صدای قلبتو گوش کرد گفت خیلی خوبه . فقط وزن اضافه نکرده بودم که از دکتر پرسیدم گفت وزنشم خوبه و اگه خدا بخواد یه زایمانه نقلی خواهی داشت ...خوشحال شدم .بعدشم...
5 آبان 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل پسر می باشد